واژگان گیتاشناسی با آب
برخی از واژگان گیتاشناسی که به آب میانجامند:
* تالاب: جایی که در آن آب شیرین میایستد، کولاب هم میگویند. (wetland)
* مانداب: جایی که در آن آب مانده و بدبو میشود. (marsh)
* لشاب: آب ایستاده که در آن واش (علف) و نی بروید. (fen)
* چالاب: کاواک (حفره)ای که در تخته سنگهای پای آبشارها در پی ساییدگی پدید میآید.
* برگاب: آبهایی که در جنگلها بر روی (یا در میان) برگهای روی زمین نگهداشته میشود.
* مرداب: آب شور و کم ژرفایی که با زمین باریکی از دریا جدا شده باشد. (lagoon)
* پایاب: جای کم ژرفای رود و دریا و جز اینها نزدیک به کرانه ها.
* منجلاب: آبهای گندیده که در جایی گرد آیند. (voidance water)
* گَواب: جای پست، مغاک و آبگیر، (غدیر)
* کشنداب: زمینهای دستخوش کشند (جذر و مد) (tide water)
* سیلاب: (torrent)
* هرزاب: آب اضلافی بی کاربرد (surplus water)
* تنداب: شیبهای ناگهانی در بستر رود یا جویبار، شرشره (rapids)
* رواناب: آب جاری پس از باران (runoff)
* چماب: به قوسهای رودخانه مارپیچ میگویند، رودپیچ، (meander)
* خزاب: زمین باتلاقی که در آن خزه فراوان روییده (moss)
* گنداب: جای گرد آمدن فاضلاب،(fetid water، sewage)
* پساب: فاضلاب
* خیزاب: موج
* سراب
* گرداب
* شوراب
* گنداب
* گیلاب
* خلاب (Quagmire)
* خفتاب
* لشابزار: منطقه پوشیده از لشابها (fenland)
از: فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (اصطلاحات جغرافیایی)، مهندس عباس جعفری