ابراهیم منصفی
ابراهیم منصفی، شاعر، خنیاگر، نویسنده و هنرمند پرآوازه ی هرمزگانی در سال ۱۳۲۴ در بندرعباس متولد شد. پدر ابراهیم مینابی و مادرش اهل صحراباغ لار بود که پس از تولد ابراهیم زندگی پایداری نداشتند.ابراهیم به قول خود زادهی عشق زنی بود به مردی که آوازش او را سحر کرده بود. پس از جدایی آن دو از هم ابراهیم دوران کودکی و نوجوانیاش را با پدربزرگ و مادربزرگ پدری خود گذراند.
ابراهیم منصفی دوران تحصیل خود را در بندرعباس گذراند و پس از طی کردن مقطع ابتدایی وارد دورهی متوسطه شد. هم زمان با همین روزها و تحصیل او در دبیرستان بود که نخستین جرقههای او برای دل سپردن به هنر و ادبیات نیز آغاز شد. او که الفتش با صدا و خواندن را با حضور در تعزیهخوانیهای ماه محرم تجربه کرده بود در این روزها جذب گروه های تئاتر دانش آموزی شد و از سویی دیگر عشق سرودن نیز او را آرام نمی گذاشت تا آنجا که عطش سیریناپذیر او از شعر و ادبیات بسیار زود او را برای چاپ اولین مجموعه شعرش ترغیب کرد. مجموعهای که او با کمک تعدادی از دوستانش با نام مروارید ساحل در شمارگان اندک به چاپ رساند و بعدها از “تعجیل در چاپ این مجموعه اظهار پشیمانی کرد.”[۱] از سال ۱۳۴۷ بود که مجلات معتبری مانند خوشه و فردوسی نسبت به درج شعرهای آزاد او اقدام کردند.
حضور در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد آن سالها به کارگردانی حسن بنیهاشمی به عنوان بازیگر و دریافت جایزهی اول سینمای آزاد برای فیلم نهنگ که نویسندهی آن نیز خود منصفی بود اشتهار دوچندان او را فراهم کرد. منصفی که در واقع از هنرمندان جامعالاطراف هرمزگان است، همچنان که در عرصهی بازیگری موفقیت های چشمگیری را به دست میآورد در زمینه سرودن و موسیقی نیز پرتوان به کار خود ادامه میداد. او که با موسیقی ملتهای مختلف آشنایی داشت و در این زمینه مطالعات ارزشمندی را انجام داده بود با علاقهای که به موسیقی فلامینگوی اسپانیا و موسیقی هند از خود نشان داد توانست آثار در خور تحسینی را خلق کند. منصفی در عرصهی سرودن ترانههای بومی با اقبال به سمت ترانههایی که رنگ و بوی اجتماعی داشت در این حوزه تحول اساسی را به وجود آورد، اجرای ساده و بی شیله پیلهی او با آکورد گیتار هنوز مخاطبان فراوانی دارد و نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است.
در هرمزگان منصفی را با عنوان نیمای هرمزگان می شناسند. به واقع منصفی و چند تن از همدورههای خود جزو اولین نفراتی بودند که به سرودن شعر نو نیمایی و آزاد در این منطقهی جنوبی روی آوردند و زمینهی ادامهی این جریان ادبی را در این خطه فراهم کردند. او که در شعرهای آزاد خود پیرو بلامنازعه احمد شاملوست با تاثیرپذیری از اقلیم و جغرافیای بومی منطقه گاهی به شعر خود تمایزی قابل تشخیص داده است.
منصفی زندگی سراسر پرفراز و نشیب داشته و بی گمان همین مساله در شعر او نیز تاثیر عمیقی به جای گذاشته است. او که در دوره ای از عمر خود به شغل معلمی مشغول بوده است به واسطهی فراز و فرودهایی که در مسیر زندگیاش قرار گرفت این شغل را از دست داد و دههی پایانی عمر خود را با مصائب و دشواریهای فراوانی گذراند. درخشانترین دوره برای خلق آثار قابل تامل منصفی مربوط به دههی چهل می شود که وی پس از آن دیگر نتوانست آن شعرهای درخشان را تکرار کند.
او سه بار ازدواج کرد که حاصل دو ازدواج او جدایی زودهنگام بود و در ازدواج سوم صاحب سه دختر و یک پسر به نام بنیامین شد که مرگ بنیامین کوچک در پنج سالگی او را دچار اندوه و مصیبت بی پایانی کرد.
منصفی در شب اول تیرماه ۱۳۷۶در سن پنجاه و دو سالگی با مرگی خودخواسته به زندگی اش پایان داد.
وی تیرماه ۱۳۷۶ در بندرعباس درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
با توجه به برخی کارهای قدیمی ابراهیم منصفی که ردی از آنها روی نوار و صفحه باقی مانده، و با مقایسهی این آثار با ترانههای دورهی پختگی، میتوان نتیجه گرفت که او هم مثل اکثر هنرمندان شهرستانی، کار خود را با دلبستگی و تکیه به موسیقی محلی آغاز کردهاست. بدیهی است که موسیقیهای قوی، پررنگ و خوش ضرب حاشیهی خلیجفارس آن قدر جذابیت دارد که هنرمندان سرزمینهای ساحلی را تمام و کمال شیفتهی خود کند. اما تشخّص ابراهیم منصفی و ارزش استثنایی کار او از نقطهای آغاز میشود که وی راه خود را از موسیقی بومی جدا میکند. به عبارت دیگر، فردیت توانای او با همین فاصلهگیری از سنت سنگین محلی است که خود را نشان میدهد. بدون شک منصفی هم میتوانست مثل بسیاری از هنرمندان خوش استعداد بندرعباس، بوشهر یا شوشتر، همان نغمههای اجدادی را تکرار، یا اشعار محلی را جمعآوری و با تغییراتی بازخوانی کند. باید پرسید به چه دلیل و با چه انگیزهای ابراهیم منصفی به گیتار دست برد؟ چرا در ترانههای خود از سازهای محلی استفاده نکرد؟ و بالاخره پرسش مهم دیگر: چرا همچنان گویش محلی را در اشعار خود نگاه داشت؟ شاید با تکیه به این دو پرسش بتوان مسیر هنری منصفی و ارزشهای اساسی کار او را بهتر کاوید. یکی دیگر از هنرمندان و شاعران جنوب، حسن کرمی، در مورد آثار باقی مانده از ابراهیم منصفی دو صفت بسیار گویا به کار بردهاست: «زیبا و حسرت انگیز»…
با وجود کیفیت نامناسب ضبطها، کافی است فقط بخشهایی از یکی دو ترانه را بشنوید تا اصالت کار، عمق، لطافت و در یک کلمه، زیبایی آثار منصفی را حس کنید. اما به راستی چه حسرتانگیز است وقتی در همهی این ترانهها استعداد، قدرت ادراک و ذوق سلیم آفریننده را میشنویم و حس میکنیم و بعد به یاد میآوریم که او در پنجاه و دوسالگی از دنیا رفته و نخستین آلبوم ترانههایش، ده سال پس از مرگش منتشر شدهاست. پدیدهی ناشناخته ماندن استعدادهای اصیل و وفادار به خود، در ایران تازگی ندارد و مطمئناً منصفی نیز یکی از آنهاست. در عین حال با رواج اینترنت در میان ایرانیان و به وجود آمدن فضایی کاملاً غیررسمی و دور از رسانههای دولتی، محافل کوچک و علاقهمند، در دنیای کم و بیش بستهی خود، هنرمندان و آثاری را میشناسند و میشناسانند که با ظواهر جامعهی ایرانی سخت فاصله دارد.
آثار کسانی چون منصفی نیز در همین جهان غیررسمی رد و بدل شده و به تدریج هواداران فراوان یافتهاست اما متأسفانه، از آن دنیای زیرین و جمع و جور راه به سوی حافظهی مشترک ملی گشودن، بسیار دشوار مینماید.
== رامی از نگاه دیگران ==
«درها باز میشود به خانه ما پا میگذارد، دو تایاند انگار، میگذاردش زمین، از خودش بزرگتر است تکیهاش میدهد به دسته مبلی که شاملو در آن نشسته. مینشیند روی زمین کنار گیتارش، بیکلمهای. با انگشتان هواییش آغاز میکند، آرامآرام، یکیشدن ساز و انسان…. طوفان به پا میکند. اشتیاق فضا را میآکند، نوای گرم مادرانه گیتار، و آواز حنجره زخمی رامی در حیرت چشمها، نگاهها، سکوتهای محنت تبار ما را، از عاشیقها تا تروبادورها، از کولیهای گرانادا تا مالاگا، از سایات نووا تا مرسدس سوسا تا فرانسیس بهبی. پیامآوران مهر و شفقت و دوستی، خنیاگران خسته، لحظهها را نوشیدیم ساعتها را لحظه بر لحظهای گریست، شب شدهاست خنیاگر تنها خانه را ترک میکند با گیتارش اینجا بود آیا…»
* آیدا سرکیسیان، آذرماه ۱۳۸۴/ دهکده فردیس
رامی به تعبیری آغاز گر دور جدیدی از شعر در بندرعباس و جنوب است که بیشک هم ریشه در فرهنگ بومی و هم گرایش به شعر مدرن دارد . منصفی یک چهرهٔ واقعا ناب و ظریف بود که متاسفانه به علت فقر اقتصادی و فرهنگی در جنوب ایران او و هنرمندانی مثل او نتوانستند به جایگاهی که سزاوارش بودند، برسند.
* منوچهر آتشی -گفتوگو با رادیو سوئد
نثر پر رمق و ذهنیت خلاق منصفی دربارهٔ شعر و موسیقی
http://www.ariapedia.com/?p=1